تحریک مغناطیسی مغز rTMS
مغز انسان میتواند بهطور مطمئن بهصورت غيرتهاجمي بهوسیله میدانهای مغناطيسي قوي تحريك گردد. اين میدانها موجب بروز يك جريان در بافتهاي تحت تحريك میگردد؛ كه منجر به تحريك نرونهاي مغزي میشود. در اختلالات رواني، فعاليت مغزي كانوني در بسياري از سندرمهای باليني مشاهده میشود. كاربرد تحريك مغناطيسي ترانس كرانيال مكرر بهعنوان شيوهاي درماني براي تغيير فعاليت مغز بهطور انتخابي پیشنهادشده است. آر تي ام اس فركانس پايين، شيوه نويني در بررسي و درمان احتمالي سندرمهای تحریکپذیری زياده از حد مغزي است كه تأثیرات آن از طريق وقوع شکلپذیری عصبي جديدي مطرح میگردد.
موارد استفاده درماني rTMS ۱
-سكته مغزي ۲-وزوز گوش ۳-افسردگي ۴-ميگرن ۵-پاركينسون ۶-درد و كاهش درد به دليل ضايعه نخاعي، قطع عضو، دردهاي عضلانی ۷-اختلالات گفتاري ۹-اختلالات حركتي
مکانیسم عملکرد rTMS چیست؟
طبق مطالعات متعددي كه در مورد اختلالات روانپزشکی و درزمینه متابوليسم مناطق مغزي مربوطه انجامشده، اين نكته مطرحشده است كه افزايش يا كاهش متابوليسم مناطق خاصي از مغزمنجربه ايجادعاليم روانپزشکی میگردد. بهعنوانمثال افزايش فعاليت ناحيه پشتي جانبي پره فرونتال راست يا كاهش فعاليت ناحيه پشتي جانبي پره فرونتال چپ و يا عدم تقارن اين دو ناحيه میتواند اختلال افسردگي اساسي ايجاد كند.
چه زماني مورداستفاده قرار میگیرد؟
در بيماران افسردهای كه به يک دوره درمان دارويي يا رواندرمانی پاسخ مناسبي ندادهاند، rTMS میتواند بهعنوان درمان كمكي يا جايگزين تجويز شود. اين روش توسط اداره غذا و داروی آمريكا FDA (در اكتبر 2008 جهت درمان بيماران افسردگي اساسي كه در اپيزود فعلي بيماري حداقل به يک دوره درمان كافي با داروي ضدافسردگی پاسخ ندادهاند يا قادر به تحمل دارو نيستند، موردپذیرش قرارگرفته است. اثربخشي اين روش در ساير اختلالت روانپزشکی مانند OCD، اختلالت اضطرابي و توهمات شنوايي عالیم منفي بيماري اسكيزوفرنيا كه به درمان دارويي مقاوم بودهاند، در مقالات مختلفي تأییدشده است. حيطه اثربخشي rTMS در ساير حوزههای نورولوژي هم در دست تحقيق و بررسي است مانند حوادث ايسكميک عروق مغزي، بيماري پاركينسون و … یکي از مهمترین کاربردهای بالیني rTMS در درمان اختلال افسردگي است در اين مورد نیز مانند موارد مشابه استفاده از اين روش درماني در كاهش علائم بيماران مبتلابه آلزايمر، ناحیهی DLPFC بهعنوان هدف درمان موردتوجه قرار میگیرد. چراکه در افراد مبتلابه افسردگي در ناحیهی چپ DLPFC كاهش گلوكزوفشار خون مشاهده میشود. بنابراين تحريک ناحیهی سمت چپ و مهار ناحیهی سمت راست منجر به متعادل شدن عملكرد هردو ناحيه و ایجاد تأثیرات ضدافسردگی میشود.